امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Interdependence

ˌɪnt̬ərdɪˈpendəns ˌɪntədɪˈpendəns
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

noun
( interdependency ) اتکا متقابل، وابستگی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
- the interdependence of all countries in today's atomic age
- وابستگی همه‌ی کشورها در عصر اتم امروزی
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد interdependence

  1. noun A reciprocal relation between interdependent entities (objects or individuals or groups)
    Synonyms: mutuality, reliance, dependence, interdependency, confidence
  2. noun A logical or natural association between two or more things
    Synonyms: connection, correlation, interconnection, interrelationship, link, linkage, relation, relationship, tie-in, hookup

ارجاع به لغت interdependence

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «interdependence» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/interdependence

لغات نزدیک interdependence

پیشنهاد بهبود معانی