امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Interesting

    ˈɪntrəstɪŋ ˈɪntrəstɪŋ
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • گذشته‌ی ساده:

      interested

    • شکل سوم:

      interested

    • سوم‌شخص مفرد:

      interests

    • صفت تفضیلی:

      more interesting

    • صفت عالی:

      most interesting

    معنی و نمونه‌جمله‌ها

    adjective A1
    دلچسب، بامزه، دلپسند، گیرنده، جالب‌توجه

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
    - His suggestion was very interesting.
    - پیشنهاد او بسیار جالب بود.
    - She has an interesting face.
    - او چهره‌ی گیرایی دارد.
    - an interesting building
    - ساختمان جالب
    - interesting news
    - خبر جالب‌توجه
    - She has an interesting personality.
    - شخصیت جالب‌توجهی دارد.
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد interesting

    1. adjective appealing, entertaining
      Synonyms: absorbing, affecting, alluring, amusing, arresting, attractive, beautiful, captivating, charismatic, compelling, curious, delightful, elegant, enchanting, engaging, engrossing, enthralling, entrancing, exceptional, exotic, fascinating, fine, gracious, gripping, impressive, intriguing, inviting, lovely, magnetic, pleasing, pleasurable, prepossessing, provocative, readable, refreshing, riveting, stimulating, stirring, striking, suspicious, thought-provoking, unusual, winning
      Antonyms: boring, dull, unexciting, unstimulating

    لغات هم‌خانواده interesting

    ارجاع به لغت interesting

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «interesting» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/interesting

    لغات نزدیک interesting

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    جعبه خزانه جفت و جور کردن واقعیت جلسه ارتباط با مردگان جلسه محاوره جلسه گفت و شنود جلوس کردن جلوه خود نمایانه جمنده جنباندن ناگهانی جنبش مدرسی جنبه سود جویی دادن به جنتیانا جنجال آمیزی جنوبگانی جنگار جنگپرواز جهانگیرانه جهشمند جهش دادن جهندگی داشتن جواب دادنی جواب قبول جواهر کم بها جودوسری جور شده با خیاطی جوراجور کردن جوزغه جوهر پس دادن جوهرعصیرمعده جوهرکرم جکش خور جگردیس جیک جیک مانند