امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Interlude

ˈɪnt̬ərluːd ˈɪntəluːd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    interludes

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
وقفه، فاصله، درنگ، خلال، فرجه، تنفس، ایست

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- They took a brief interlude to relax before continuing the meeting.
- قبل‌از ادامه‌ی جلسه، وقفه‌ی کوتاهی را برای استراحت در نظر گرفتند.
- The class had an interlude that allowed the students to relax.
- کلاس دارای زمانی برای تنفس بود و به دانش‌آموزان اجازه می‌داد که استراحت کنند.
noun countable
موسیقی میان‌قطعه، بِینایند (قطعه‌ای سازی یا آوازی که بین بخش‌های اصلی قطعه‌های موسیقایی و گاه غیرموسیقایی اجرا می‌شود)
- She enjoyed the interlude, which featured a beautiful piano solo.
- او از میان‌قطعه، که تک‌نوازی زیبایی از پیانو بود، لذت برد.
- The concert featured an engaging interlude that captivated the audience.
- کنسرت شامل بینایند سرگرم‌کننده‌ای بود که مخاطبان را مجذوب خود کرد.
noun countable
سینما و تئاتر میان‌پرده، اینترلود (نمایش کوتاه یا وقفه‌ی سرگرم‌کننده‌ای که بین دو بخش اصلی نمایش اجرا می‌شود)
- Interludes can help make a play more exciting.
- میان‌پرده‌ها می‌توانند به هیجان‌انگیزتر کردن نمایش کمک کنند.
- During the interlude, the actors changed their costumes for the next scene.
- درحین میان‌پرده، بازیگران لباس‌هایشان را برای صحنه‌ی بعدی عوض کردند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد interlude

  1. noun pause, break
    Synonyms:
    breathing space delay episode halt hiatus idyll interim intermission interregnum interruption interval lull meantime meanwhile parenthesis recess respite rest spell stop stoppage wait
    Antonyms:
    continuation

ارجاع به لغت interlude

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «interlude» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ بهمن ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/interlude

لغات نزدیک interlude

پیشنهاد بهبود معانی