امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Invariable

ɪnˈveriəbl ɪnˈveəriəbl
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adjective
تغییرناپذیر، ثابت، یکنواخت، نامتغیر

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- an invariable habit
- عادت تغییرناپذیر
- The cubicle's temperature should be kept invariable.
- درجه‌ی حرارت اتاقک را باید ثابت نگاه داشت.
- They are invariably opposed to any kind of reform.
- آنان همواره با هرگونه اصلاحات مخالفند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد invariable

  1. adjective not changing
    Synonyms: changeless, consistent, constant, fixed, immovable, immutable, inalterable, inflexible, monotonous, perpetual, regular, rigid, same, set, static, unalterable, unchangeable, unchanging, undiversified, unfailing, uniform, unmodifiable, unrelieved, unvarying, unwavering
    Antonyms: changeable, changing, variable, varying

ارجاع به لغت invariable

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «invariable» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/invariable

لغات نزدیک invariable

پیشنهاد بهبود معانی