امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Involution

ˌɪnvəˈluːʃn̩ ˌɪnvəˈluːʃn̩
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun
عود مرض، عود چیزی، پیچ، پیچیدن، (ریاضی) توان‌یابی، قوه‌یابی، (بدیع) پیچ‌دارکردن عبارت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد involution

  1. noun Something difficult or in one's way
    Synonyms: complication, complexity
  2. noun The act of sharing in the activities of a group
    Synonyms: engagement, participation, involvement
    Antonyms: nonparticipation, non-engagement, non-involvement
  3. noun Marked by elaborately complex detail
    Synonyms: elaborateness, elaboration, intricacy
  4. noun The process of raising a quantity to some assigned power
    Synonyms: exponentiation
  5. noun The action of enfolding something
    Synonyms: enfolding

ارجاع به لغت involution

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «involution» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/involution

لغات نزدیک involution

پیشنهاد بهبود معانی