امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Iranian

    ɪˈrɑːniən ɪˈreɪnɪən ɪˈreɪnɪən
    آخرین به‌روزرسانی:

    معنی و نمونه‌جمله‌ها

    noun adjective
    ایرانی، اهل ایران، وابسته به ایران

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
    - Iranians
    - ایرانیان
    - Iranian history
    - تاریخ ایران
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد iranian

    1. noun The modern Persian language spoken in Iran
      Synonyms: irani, Iranian language, persian
    2. adjective Of or relating to Iran or its people or language or culture
      Synonyms: persian

    ارجاع به لغت iranian

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «iranian» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/iranian

    لغات نزدیک iranian

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    حاشاپذیر حرف ربط همپایه حرق حرکت کردن با زحمت حرکت کردن باخشونت حساب شدنی حشیشه البرق حفظ کردن از حرارت حق الامتیاز نفت حق به جانب کردن حقیرشماری حلقاویز کردن حلقه پیستون حمام کردن حمله متقابل حوزه فرعی حکم اتهام حکم تملک موقت حکم کردن از پیش حکمت ارسطو حیران کردن حیفا حیوان ابرش حیوانی کردن حلقه زینتی حس باصره حرکت کردن با تکان های تند و ناگهانی