امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Irresistible

ˌɪrɪˈzɪstəbl ˌɪrɪˈzɪstəbl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more irresistible
  • صفت عالی:

    most irresistible

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective C2
غیرقابل‌مقاومت، سخت، قوی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- Their armored divisions constituted an irresistible force.
- لشکرهای زرهی آن‌ها نیرویی بود که در مقابل آن مقاومت بی‌فایده بود.
- Her beauty was irresistible.
- زیبایی او خودداری را سلب می‌کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد irresistible

  1. adjective compelling; inescapable
    Synonyms: alluring, beckoning, charming, enchanting, fascinating, glamorous, imperative, indomitable, ineluctable, inevitable, inexorable, invincible, lovable, overpowering, overwhelming, potent, powerful, ravishing, scrumptious, seductive, stunning, tempting, unavoidable, unconquerable, urgent
    Antonyms: avoidable, escapable, resistible

ارجاع به لغت irresistible

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «irresistible» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/irresistible

لغات نزدیک irresistible

پیشنهاد بهبود معانی