امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Irresponsible

ˌɪrəˈspɑːnsəbl ˌɪrɪˈspɒnsəbl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more irresponsible
  • صفت عالی:

    most irresponsible

معنی و نمونه‌جمله

adjective B2
وظیفه نشناس، غیر مسئول، نامعتبر، عاری از حس مسئولیت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- It is irresponsible to leave a child alone in a house.
- تنها گذاشتن کودک در خانه سهل‌انگاری است.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد irresponsible

  1. adjective careless, reckless
    Synonyms: capricious, carefree, devil-may-care, feckless, fickle, flighty, fly-by-night, giddy, harebrained, ill-considered, immature, immoral, incautious, lax, loose, no-account, rash, scatterbrained, shiftless, thoughtless, unaccountable, unanswerable, uncareful, undependable, unpredictable, unreliable, unstable, untrustworthy, wild
    Antonyms: accountable, careful, liable, reliable, responsible, trustworthy

ارجاع به لغت irresponsible

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «irresponsible» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/irresponsible

لغات نزدیک irresponsible

پیشنهاد بهبود معانی