امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Irritation

ˌɪrɪˈteɪʃn ˌɪrɪˈteɪʃn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    irritations

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun C2
رنجش، سوزش، خشم، ناراحتی، خراش، آزردگی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- the irritation of driving in crowded cities
- دردسر رانندگی در شهرهای شلوغ
- eye irritation
- آزردگی چشم
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد irritation

  1. noun sensitivity
    Synonyms: soreness, susceptibility, tenderness, inflammation, excitability, rawness, tenseness, irritability, oversensitiveness, hypersensitivity, oversensitivity, susceptibleness
  2. noun a disturbed mental state
    Synonyms: vexation, exasperation, upset, provocation, anger, annoyance, stress, discomfort

ارجاع به لغت irritation

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «irritation» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/irritation

لغات نزدیک irritation

پیشنهاد بهبود معانی