امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Jag

dʒæɡ dʒæɡ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adverb
دندانه، کنگره، نوک، برآمدگی تیز، بریدگی، خار، سیخونک، سیخک، دندانه‌دار کردن، کنگره‌دار کردن، چاک زدن، ناهموار بریدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- Blunt scissors jag the material.
- قیچی کند پارچه را بریده‌بریده می‌کند.
- a crying jag
- (مدت) گریه‌ی بی‌اختیار
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد jag

  1. noun an intoxicated condition
    Synonyms: inebriety, intoxication, buzz, glow, drunkenness
  2. noun a spree
    Synonyms: binge, bout, bender, indulgence

ارجاع به لغت jag

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «jag» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/jag

لغات نزدیک jag

پیشنهاد بهبود معانی