امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    January

    ˈdʒænjueri ˈdʒænjuəri / / -njʊri
    آخرین به‌روزرسانی:

    توضیحات

    مخفف این لغت Jan است.

    معنی و نمونه‌جمله‌ها

    noun countable uncountable A1
    تقویم ماه ژانویه، اولین ماه سال میلادی

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
    - The weather in January is usually cold and snowy.
    - آب‌وهوا در ژانویه معمولاً سرد و برفی است.
    - The new semester starts in January.
    - ترم جدید در ژانویه شروع می‌شود.
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد January

    1. noun The first month of the year; begins 10 days after the winter solstice
      Synonyms: new-year-s, the new year, first month of the year, post-holiday season, jan, time of sales, inventory time

    ارجاع به لغت January

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «January» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/january

    لغات نزدیک January

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    حاشاپذیر حرف ربط همپایه حرق حرکت کردن با زحمت حرکت کردن باخشونت حساب شدنی حشیشه البرق حفظ کردن از حرارت حق الامتیاز نفت حق به جانب کردن حقیرشماری حلقاویز کردن حلقه پیستون حمام کردن حمله متقابل حوزه فرعی حکم اتهام حکم تملک موقت حکم کردن از پیش حکمت ارسطو حیران کردن حیفا حیوان ابرش حیوانی کردن حلقه زینتی حس باصره حرکت کردن با تکان های تند و ناگهانی