امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Japanese

    ˌdʒæpəˈniːz ˌdʒæpəˈniːz ˌdʒæpəˈniːz
    آخرین به‌روزرسانی:

    معنی و نمونه‌جمله

    noun adjective
    ژاپنی، ژاپونی

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    هوش مصنوعی فست دیکشنری
    - I spent two years learning the Japanese language.
    - دو سال صرف آموزش زبان ژاپنی کردم.
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد japanese

    1. adjective Said of people
      Synonyms: ainu, east-asian
    2. noun A native or inhabitant of Japan
      Synonyms: nipponese, ainus, nisei, issei, east-asians
    3. adjective Of or relating to or characteristic of Japan or its people or their culture or language
      Synonyms: nipponese

    ارجاع به لغت japanese

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «japanese» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/japanese

    لغات نزدیک japanese

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    حاشاپذیر حرف ربط همپایه حرق حرکت کردن با زحمت حرکت کردن باخشونت حساب شدنی حشیشه البرق حفظ کردن از حرارت حق الامتیاز نفت حق به جانب کردن حقیرشماری حلقاویز کردن حلقه پیستون حمام کردن حمله متقابل حوزه فرعی حکم اتهام حکم تملک موقت حکم کردن از پیش حکمت ارسطو حیران کردن حیفا حیوان ابرش حیوانی کردن حلقه زینتی حس باصره حرکت کردن با تکان های تند و ناگهانی