امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Jejune

dʒɪˈdʒuːn dʒɪˈdʒuːn
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
بیهوده، نارس، تهی، خشک، بی‌مزه، بی‌لطافت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- a jejune lecture
- سخنرانی پوچ و بی‌مزه
- The story is jejune and its style offensive.
- آن داستان خسته‌کننده و سبک آن زننده است.
- the jejune diets of the poor
- خوراک نامغذی فقیران
- the jejune behavior of the groom
- رفتار بچه‌گانه‌ی داماد
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد jejune

  1. adjective Lacking the qualities requisite for spiritedness and originality
    Synonyms: insipid, bland, innocuous, vapid, arid, banal, namby-pamby, barren, childish, insubstantial, dull, empty, washy, flat, immature, waterish, inane, watery, juvenile, wishy-washy, meager, sterile, trite, unexciting
  2. adjective Displaying or suggesting a lack of maturity
    Synonyms: adolescent, juvenile, puerile

ارجاع به لغت jejune

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «jejune» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/jejune

لغات نزدیک jejune

پیشنهاد بهبود معانی