امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Jiggle

ˈdʒɪɡl ˈdʒɪɡl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    jiggled
  • شکل سوم:

    jiggled
  • سوم‌شخص مفرد:

    jiggles
  • وجه وصفی حال:

    jiggling
  • شکل جمع:

    jiggles

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adverb
تکان آهسته، جنبش، آهسته تکان دادن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- He jiggled the cup to mix the milk and coffee.
- برای مخلوط کردن شیر و قهوه فنجان را تکان‌تکان داد.
- Jiggle the key in the lock until it opens.
- کلید را در سوراخ قفل بجنبان تا باز شود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد jiggle

  1. verb bounce up and down
    Synonyms: agitate, bob, fidget, jerk, jig, jigger, jog, joggle, shake, shimmer, shimmy, twitch, vellicate, wiggle

ارجاع به لغت jiggle

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «jiggle» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/jiggle

لغات نزدیک jiggle

پیشنهاد بهبود معانی