امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Judgement

ˈdʒədʒmənt ˈdʒʌdʒmənt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    judgements

معنی

B2
( judgment ) داوری، دادرسی، فتوی، رای

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد judgement

  1. noun (law) the determination by a court of competent jurisdiction on matters submitted to it
    Synonyms: judgment, opinion, legal opinion, judicial decision
  2. noun The act of judging or assessing a person or situation or event
    Synonyms: judgment, mind, assessment
  3. noun The capacity to assess situations or circumstances shrewdly and to draw sound conclusions
    Synonyms: judgment, sagacity, sound judgment, sagaciousness, sound judgement, perspicacity, discernment
  4. noun The cognitive process of reaching a decision or drawing conclusions
    Synonyms: judgment, judging

ارجاع به لغت judgement

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «judgement» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/judgement

لغات نزدیک judgement

پیشنهاد بهبود معانی