امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Just

dʒəst dʒəst
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more just
  • صفت عالی:

    most just

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective A2
عادل، دادگر، منصف، باانصاف، بی‌طرف، منصفانه، مقتضی، بجا، مستحق

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- a just decision
- تصمیم عادلانه
- Anushirvan the Just
- انوشیروان عادل
- A just man does not rob orphans.
- آدم منصف از یتیمان نمی‌دزدد.
- just praise
- تعریف به‌جا
- a just suspicion
- سوء‌ظن به‌جا
- just punishment
- تنبیه به‌جا
- a just demand
- درخواست معقول
- without just cause
- بدون علت منطقی
- a just balance of colors
- توازن صحیح رنگ‌ها
- a just report
- گزارش واقعی
- a just measure
- اندازه‌ی بی‌کم‌و‌کاست
نمونه‌جمله‌های بیشتر
adverb
(در گفت‌وگو) فقط، درست، تنها، عیناً، الساعه، اندکی پیش
- It's just one kilogram.
- درست یک کیلو است.
- just one o'clock
- سر ساعت یک
- just next to the school
- درست پهلوی مدرسه
- just north of the church
- درست در شمال کلیسا
- We are just preparing to leave.
- الان داریم آماده می‌شویم که برویم.
- I gave him just one toman.
- فقط یک تومان به او دادم.
- just a taste
- یک چشیدن و بس
- just two more hours
- فقط دو ساعت دیگر
- just look
- فقط نگاه کن
- just under two kilos
- قدری کمتر از دو کیلو
- You just missed the train.
- قطار تازه رفته است (هم‌اکنون قطار را از دست دادید).
- I feel just fine!
- حالم خیلی خوب است!
- He is just about my age.
- او حدوداً هم سن من است.
- Winter is just about over.
- زمستان تقریباً تمام شده است.
- Just a minute, you have no right to hit my son!
- صبر کن ببینم، شما حق ندارید پسر مرا بزنید!
- I'll be ready in just a minute.
- چند لحظه‌ی دیگر آماده‌ام.
- He arrived just as I was leaving.
- او درست هنگامی که من داشتم می‌رفتم، سررسید.
- Just as I told you.
- درست همان‌طور که به شما عرض کردم.
- He left just now.
- او هم‌اکنون رفت.
- It's just on five o'clock.
- درست ساعت 5 است.
- He is just on eighty years old.
- او درست هشتاد سال دارد.
- Just then the telephone rang.
- درست در آن هنگام تلفن زنگ زد.
- Each box is just the same as the other.
- هر قوطی درست مانند قوطی دیگر است.
- The two are just the same.
- آن دو یکی هستند.
- The sun's out, but I'll take a raincoat just the same.
- هوا آفتابی است؛ ولی با این حال بارانی با خود می‌برم.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد just

  1. adjective fair, impartial
    Synonyms: aloof, blameless, condign, conscientious, decent, dependable, dispassionate, due, equal, equitable, ethical, evenhanded, fair-minded, good, honest, honorable, lawful, nondiscriminatory, nonpartisan, objective, pure, reliable, right, righteous, rightful, rigid, scrupulous, strict, tried, true, trustworthy, unbiased, uncolored, upright, virtuous
    Antonyms: inequitable, partial, unfair, unjust
  2. adjective accurate, precise
    Synonyms: cogent, correct, exact, faithful, good, justified, normal, proper, regular, right, sound, strict, true, undistorted, veracious, veridical, well-founded, well-grounded
    Antonyms: imprecise, inaccurate, unjust, unjustified, wrong
  3. adjective suitable, appropriate
    Synonyms: apt, befitting, condign, deserved, due, felicitous, fit, fitting, happy, justified, legitimate, meet, merited, proper, reasonable, requisite, right, rightful, well-deserved
    Antonyms: inappropriate, unfitting, unjust, unsuitable, unsuited
  4. adverb definitely
    Synonyms: absolutely, accurately, completely, directly, entirely, exactly, expressly, perfectly, precisely, right, sharp, smack-dab, square, squarely, unmistakably
    Antonyms: indefinitely
  5. adverb only now
    Synonyms: almost, a moment ago, approximately, at this moment, barely, by very little, hardly, just a while ago, just now, lately, nearly, now, presently, recently, right now, scarce, scarcely
  6. adverb merely
    Synonyms: at most, but, no more than, nothing but, only, plainly, simply, solely

Collocations

  • just as

    1- درست هنگامی‌که

    2- درست همان‌طور که

  • just now

    هم‌اکنون، الان، الساعه

  • just then

    در همان هنگام، درست همان وقت، هم‌اندم

Idioms

  • just about

    (عامیانه) تقریباً، کمی مانده

  • just a minute (or moment or second) !

    (عامیانه) یک لحظه، یک دقیقه صبر کن !، یک لحظه‌ی دیگر، صبر کن ببینم!

  • just on

    (انگلیس ـ عامیانه ـ به‌ویژه با اعداد) درست، دقیقاً

  • just the same (as)

    1- درست همان، عیناً 2- با این حال، مع‌هذا

ارجاع به لغت just

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «just» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/just

پیشنهاد بهبود معانی