امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Keypad

ˈkiːpæd ˈkiːpæd
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun
(در صفحه‌ی کلید کامپیوتر و تلفن و دستگاه کنترل تلویزیون از فاصله و غیره) صفحه‌ی دکمه‌ها، شستی‌ها، فشاره‌ها، صفحه‌کلید کوچک

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد keypad

  1. noun A keyboard that is a data input device for computers; arrangement of keys is modelled after the typewriter keyboard
    Synonyms: computer keyboard

ارجاع به لغت keypad

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «keypad» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/keypad

لغات نزدیک keypad

پیشنهاد بهبود معانی