امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Kick Back

آخرین به‌روزرسانی:

معنی

phrasal verb
استراحت کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد kick back

  1. phrasal verb relax
    Synonyms: breathe easy, calm down, catch one’s breath, chill out, collect oneself, compose oneself, cool off, feel at home, hang loose, lie down, loosen up, make oneself at home, mellow out, put one’s feet up, recline, rest, settle back, sit around, sit back, take a break, take a breather, take a load off, take it easy, take ten, unwind, wind down

ارجاع به لغت kick back

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «kick back» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/kick-back

لغات نزدیک kick back

پیشنهاد بهبود معانی