امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Kip

kɪp kɪp kɪp
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun verb - intransitive adverb
چرم دباغی، پوست گوساله و بره، در بستر رفتن، خوابیدن، بستر

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد kip

  1. noun A gymnastic exercise performed starting from a position with the legs over the upper body and moving to an erect position by arching the back and swinging the legs out and down while forcing the chest upright
    Synonyms: upstart
  2. verb Be asleep
    Synonyms: sleep, slumber, log Z's, catch-some-zs

ارجاع به لغت kip

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «kip» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/kip

لغات نزدیک kip

پیشنهاد بهبود معانی