Kissy
آخرین به‌روزرسانی:
معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
adjective
(عامیانه) بامحبت، اهل ماچ‌وبوسه، ماچی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
- پدربزرگش خیلی اهل روبوسی بود.
adjective
(عامیانه) بوسیدنی، ماچ کردنی
- لب‌های بوسیدنی
ارجاع به لغت kissy
از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوه‌ی رفرنس‌دهی:
کپی
معنی لغت «kissy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/kissy
لغات نزدیک kissy
- - kissing
- - kissing cousin
- - kissy
- - kissy-face
- - kist