امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Kite

kaɪt kaɪt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    kites

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable A2
بادبادک، بادپرک، کایت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- to fly a kite
- بادبادک هوا کردن
- The children ran across the park chasing the colorful kite.
- بچه‌ها در پارک به دنبال بادپرک رنگارنگ دویدند.
- The kite soared gracefully through the sky.
- کایت به‌زیبایی در آسمان اوج گرفت.
noun countable
جانورشناسی (پرنده‌ی شکاری میان‌جثه دارای بال‌های دراز و زاویه‌دار و دم دوشاخه) کورکور
- black kite
- کورکور سیاه (=زغن)
- red kite
- کورکور حنایی
noun verb - intransitive verb - transitive countable informal
انگلیسی آمریکایی اقتصاد حقوق کشیدن چک بلامحل/بی‌محل، استفاده از چک بلامحل/بی‌محل، سفته‌بازی کردن، سفته‌بازی
- He was indicted for kiting checks at United Bank.
- او به خاطر چک بی‌محل کشیدن در بانک یونایتد متهم شد.
- The broker was jailed for a kiting scheme.
- این دلال به دلیل دسیسه‌ی استفاده از چک بلامحل به زندان افتاد.
noun countable
آدم دغل‌باز، آدم متقلب
- A kite wanted to deceive me.
- یه آدم دغل‌باز می‌خواست من رو فریب بده.
- The kite was jailed.
- آن آدم متقلب به زندان افتاد.
noun countable
بادبان بالون‌شکل
- A kite is used for sailing with the direction of the wind.
- از بادبان بالون‌شکل برای حرکت در جهت موافق باد استفاده می‌شود.
- kites of the ship
- بادبان‌های بالون‌شکل کشتی
verb - intransitive
(به سرعت و بدون دغدغه) رفتن، حرکت کردن، گام برداشتن
- Every night, I used to kite around the streets with the other kids.
- هرشب با سایر بچه‌ها در خیابان‌ها به سرعت و بدون دغدغه گام برمی‌داشتم.
- I kite every morning.
- هر روز صبح به سرعت و بدون دغدغه حرکت می‌کنم.
verb - intransitive verb - transitive
بالا رفتن، بالا بردن، سر به فلک کشیدن
- Once again, gold prices have kited.
- بار دیگر قیمت طلا سر به فلک کشیده است.
- They kited the prices.
- قیمت‌ها را بالا بردند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد kite

  1. noun
    Synonyms: box kite, Hargrave kite, Chinese kite, bird, cellular kite, hang-glider, Eddy kite, tailless kite, hawk, tetrahedral kite, sail, soar

Collocations

  • kite-flying

    1- بادبادک بازی 2- (عامیانه) سنجیدن افکار عمومی درباره‌ی چیزی با پراکندن شایعه درباره‌ی آن

Idioms

  • kite-flying

    1- بادبادک بازی 2- (عامیانه) سنجیدن افکار عمومی درباره‌ی چیزی با پراکندن شایعه درباره‌ی آن

  • go fly a kite

    برو دنبال کارت، برو گم شو، دست از سرم بردار، برو بابا

ارجاع به لغت kite

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «kite» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/kite

لغات نزدیک kite

پیشنهاد بهبود معانی