امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Kitten

ˈkɪtn ˈkɪtn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    kittened
  • شکل سوم:

    kittened
  • سوم‌شخص مفرد:

    kittens
  • وجه وصفی حال:

    kittening
  • شکل جمع:

    kittens

معنی و نمونه‌جمله

noun adverb countable B1
بچه گربه، بچه حیوان

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- rabbit kitten
- بچه خرگوش
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد kitten

  1. noun young cat
    Synonyms: pussy, puss, pussycat, kittycat, kit, kitty

ارجاع به لغت kitten

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «kitten» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/kitten

لغات نزدیک kitten

پیشنهاد بهبود معانی