معنی Kurdish به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

ˈkɝːdɪʃ ˈkɜːdɪʃ

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective

مربوط به کردها، کردی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

- The Kurdish people are proud of their rich culture.

- مردم کرد به فرهنگ غنی خود افتخار می‌کنند.

- Kurdish rug

- قالیچه‌ی کردی

noun countable

گروهی از زبان‌هایی که کردها به آن‌ها صحبت می‌کنند

- Central Kurdish also called Sorani is a language that is spoken in Iraq, mainly in Iraqi Kurdistan, as well as the provinces of Kurdistan, Kermanshah, and West Azerbaijan in western Iran.

- کردی میانی که به آن سورانی نیز می‌گویند زبانی است که در عراق، عمدتاً در کردستان عراق و همچنین استان‌های کردستان، کرمانشاه و آذربایجان غربی در غرب ایران صحبت می‌شود.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت Kurdish

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «Kurdish» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/kurdish

لغات نزدیک Kurdish

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

خاد خارج ازوصف خانه جنبا خانه شطرنج خاورسوی خاکروبه گردآوری کردن خاکسترگر خاکشیر مرتع ختام ختم گزاردن خدمت دوسره خراب نکردنی خرابی تدریجی خراشاندن با آلت زبر خراشاندن پوست خراشنده کردن خراشگذاری خراشیدگی بر پوست درخت خرامشگاه خرخنده کردن خرده زارع خز سمور آبی خزانگر خزدست خزه مردابی خسباندن خسپاندن تخم خسپانگر خشک افتادن خشک انداختن خصوصی کردن خط ترازنما درنمودار خط دو راهی خطاگونه خطگذار