امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Kvetch

kvetʃ kvetʃ kvetʃ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها

verb - intransitive noun
(عامیانه) اصرار کردن
verb - intransitive noun
(عامیانه) شکایت کردن، غرولند کردن
verb - intransitive noun
(عامیانه) آدم غرولندو، آدم همیشه ناخشنود، آدم بدقلق
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد kvetch

  1. verb Express complaints, discontent, displeasure, or unhappiness
    Synonyms: complain, kick, plain, sound-off, quetch
    Antonyms: cheer

ارجاع به لغت kvetch

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «kvetch» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۲ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/kvetch

لغات نزدیک kvetch

پیشنهاد بهبود معانی