امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Ladder

ˈlædər ˈlædər ˈlædə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    ladders

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B2
نردبان
- This ladder has 20 rungs.
- این نردبان بیست پله دارد.
- The firefighter climbed up the ladder to rescue the trapped cat.
- آتش‌نشان برای نجات گربه‌ی گیرافتاده از نردبان بالا رفت.
noun singular
مراتب، مراحل، درجات، نردبان
- Education is often seen as a necessary step on the career ladder.
- آموزش اغلب به عنوان گامی ضروری در مراتب شغلی دیده می‌شود.
- a ladder of success
- نردبان موفقیت
noun countable
انگلیسی بریتانیایی دررفتگی (جوراب)
- She noticed a ladder in her stockings.
- متوجه دررفتگی در جوراب‌هایش شد.
- I need to buy a new pair of tights since there's a ladder in my old tights.
- باید جوراب‌شلواری جدیدی بخرم زیرا جوراب‌شلواری قدیمی‌ام دررفتگی دارد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد ladder

  1. noun A row of unravelled stitches
    Synonyms: stairway, step-stool, steps, run, scale, ravel
  2. verb Come unraveled or undone as if by snagging
    Synonyms: run

Collocations

ارجاع به لغت ladder

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «ladder» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/ladder

لغات نزدیک ladder

پیشنهاد بهبود معانی