معنی lambent به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

ˈlæmbənt ˈlæmbənt

معنی و نمونه‌جمله

adjective

ملایم، نرم، دارای روشنایی ملایم

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

- a lambent sky

- آسمان کم‌نور

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد lambent

adjective Giving off or reflecting light readily or in large amounts

Synonyms: luminous, bright, brilliant, lucent, lustrous, radiant, beamy, effulgent, incandescent, irradiant, aglow, flickering, glowing, refulgent, shiny, shinning
adjective Having a gentle glow; luminous:

Synonyms: bright

ارجاع به لغت lambent

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «lambent» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/lambent

لغات نزدیک lambent

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

حاشاپذیر حرف ربط همپایه حرق حرکت کردن با زحمت حرکت کردن باخشونت حساب شدنی حشیشه البرق حفظ کردن از حرارت حق الامتیاز نفت حق به جانب کردن حقیرشماری حلقاویز کردن حلقه پیستون حمام کردن حمله متقابل حوزه فرعی حکم اتهام حکم تملک موقت حکم کردن از پیش حکمت ارسطو حیران کردن حیفا حیوان ابرش حیوانی کردن حلقه زینتی حس باصره حرکت کردن با تکان های تند و ناگهانی