امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Lamented

American: ləˈmentəd British: ləˈmentɪd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • سوم‌شخص مفرد:

    laments
  • وجه وصفی حال:

    lamenting

معنی و نمونه‌جمله

adjective
مرحوم، متوفی، سوگواری‌شده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- a letter by our learned and lamented friend
- نامه‌ی دوست دانشمند و مرحوم ما
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد lamented

  1. verb Regret strongly
    Synonyms: rued, bemoaned, deplored
    Antonyms: rejoiced, lauded, complimented, praised, celebrated
  2. verb Express grief verbally
    Synonyms: sorrowed, regretted, suffered, keened, grieved
  3. verb To weep
    Synonyms: cried, wailed, wept, sobbed, sorrowed, signed, rued, repented, regretted, pined, moaned, keened, howled, grieved, deplored, bawled, bemoaned
  4. verb To express sorrow or regret.
    Synonyms: grieved
  5. adjective Mourned or grieved for; - A.E.Stevenson
    Antonyms: unlamented

ارجاع به لغت lamented

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «lamented» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/lamented

لغات نزدیک lamented

پیشنهاد بهبود معانی