امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Latitude

ˈlæt̬ətuːd ˈlætɪtjuːd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    latitudes

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable
عرض جغرافیایی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- a ship at forty degrees north latitude
- کشتی واقع در عرض جغرافیایی چهل درجه‌ی شمالی
noun uncountable
آزادی عمل، وسعت عمل، بی‌قیدی
- Allow him greater latitude in expressing his opinion.
- برای بیان عقایدش به او آزادی بیشتری بدهید.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد latitude

  1. noun freedom, room to move; scope
    Synonyms: breadth, compass, elbow room, extent, independence, indulgence, laxity, leeway, liberty, license, margin, play, range, reach, room, run, run of, space, span, spread, sweep, swing, unrestrictedness, width
    Antonyms: limitation, restriction

ارجاع به لغت latitude

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «latitude» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/latitude

لغات نزدیک latitude

پیشنهاد بهبود معانی