معنی leafy به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

ˈliːfi ˈliːfi

آخرین به‌روزرسانی: ۱۲ آذر ۱۴۰۲

صفت تفضیلی:
leafier
صفت عالی:
leafiest

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective

برگ‌دار، پربرگ

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

- a leafy layer

- یک لایه‌ی برگ مانند

- a leafy forest

- جنگل پر برگ (انبوه)

- Spinach is a leafy vegetable.

- اسفناج یک سبزی برگ پهن است.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد leafy

adjective abundant in foliage

Synonyms: abounding, abundant, covered, green, hidden, leafed, leaved, shaded, shady, umbrageous, verdant, wooded

Antonyms: leafless

ارجاع به لغت leafy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «leafy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/leafy

لغات نزدیک leafy

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

جعبه خزانه جفت و جور کردن واقعیت جلسه ارتباط با مردگان جلسه محاوره جلسه گفت و شنود جلوس کردن جلوه خود نمایانه جمنده جنباندن ناگهانی جنبش مدرسی جنبه سود جویی دادن به جنتیانا جنجال آمیزی جنوبگانی جنگار جنگپرواز جهانگیرانه جهشمند جهش دادن جهندگی داشتن جواب دادنی جواب قبول جواهر کم بها جودوسری جور شده با خیاطی جوراجور کردن جوزغه جوهر پس دادن جوهرعصیرمعده جوهرکرم جکش خور جگردیس جیک جیک مانند