امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Leaning

ˈliːnɪŋ ˈliːnɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    leaned
  • شکل سوم:

    leaned
  • سوم‌شخص مفرد:

    leans
  • شکل جمع:

    leanings

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun
تکیه، تمایل، میل، انحراف، کجی، (در جمع) تمایلات

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- the noticeable leaning of the tower
- کجی (خم‌شدگی) محسوس برج
- She had a strong leaning toward medicine.
- او میل زیادی به رشته‌ی پزشکی داشت.
- a reformer with strong leanings toward socialism
- آدمی اصلاح‌طلب با گرایش قوی نسبت به سوسیالیسم
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد leaning

  1. noun tendency, bias
    Synonyms: aptitude, bent, cup of tea, disposition, drift, favor, favoritism, inclination, inclining, liking, mindset, partiality, penchant, predilection, predisposition, proclivity, proneness, propensity, sentiment, taste, thing, weakness

ارجاع به لغت leaning

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «leaning» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/leaning

لغات نزدیک leaning

پیشنهاد بهبود معانی