امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Libel

ˈlaɪbl ˈlaɪbl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    libelled
  • شکل سوم:

    libelled
  • سوم‌شخص مفرد:

    libels
  • وجه وصفی حال:

    libelling
  • شکل جمع:

    libels

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive adverb
افترا، تهمت، توهین، هجو، افترا زدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- He accused the newspaper of libel.
- او روزنامه را متهم به افترا کرد.
- That article contained some underhanded libel.
- آن مقاله حاوی تهمت‌های ناجوانمردانه‌ای بود.
- Libel is punishable by law.
- افترا قانوناً قابل کیفر است.
- He even libeled the prime minister.
- او حتی به نخست‌وزیر هم تهمت زد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد libel

  1. noun purposeful lie about someone, often malicious
    Synonyms: aspersion, calumny, defamation, denigration, lying, malicious, obloquy, smear, vituperation
    Antonyms: compliment, praise
  2. verb purposefully lie about someone
    Synonyms: asperse, bad-mouth, blister, burlesque, calumniate, caricature, crack, defame, denigrate, derogate, drag name through mud, give a black eye, knock, malign, mark, mark wrong, revile, roast, scandalize, scorch, sizzle, slur, smear, tear down, traduce, travesty, vilify
    Antonyms: tell truth

ارجاع به لغت libel

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «libel» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/libel

لغات نزدیک libel

پیشنهاد بهبود معانی