امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Lineup

    ˈlaɪˌnəp ˈlaɪˌnəp
    آخرین به‌روزرسانی:

    معنی و نمونه‌جمله‌ها

    noun countable
    لیست، لیست افراد، (برنامه یا بازی فوتبال و غیره) لیست بازیکنان یا بازیگران، ترکیب، فهرست اجراکنندگان

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
    - He is taken out of the lineup for today.
    - او از فهرست بازیکنان امروز حذف شده است.
    - the starting lineup
    - ترکیب اصلی
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد lineup

    1. noun list of participants
      Synonyms: bill, cast, list, listing, program, queue, selection, side, squad, team

    ارجاع به لغت lineup

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «lineup» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/lineup

    لغات نزدیک lineup

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    جعبه خزانه جفت و جور کردن واقعیت جلسه ارتباط با مردگان جلسه محاوره جلسه گفت و شنود جلوس کردن جلوه خود نمایانه جمنده جنباندن ناگهانی جنبش مدرسی جنبه سود جویی دادن به جنتیانا جنجال آمیزی جنوبگانی جنگار جنگپرواز جهانگیرانه جهشمند جهش دادن جهندگی داشتن جواب دادنی جواب قبول جواهر کم بها جودوسری جور شده با خیاطی جوراجور کردن جوزغه جوهر پس دادن جوهرعصیرمعده جوهرکرم جکش خور جگردیس جیک جیک مانند