امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Listen

ˈlɪsn ˈlɪsn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    listened
  • شکل سوم:

    listened
  • سوم‌شخص مفرد:

    listens
  • وجه وصفی حال:

    listening
  • شکل جمع:

    listens

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - intransitive A1
گوش دادن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- Listen to your father's advice!
- پند پدرت را گوش کن!
- I listen to the radio every night.
- هر شب به رادیو گوش می‌دهم.
- L listened but couldn't hear him well.
- گوش دادم؛ ولی نتوانستم صدای او را خوب بشنوم.
- I warned them but they wouldn't listen.
- به آن‌ها اخطار کردم؛ ولی گوششان بدهکار نبود.
- have a listen (to something)
- (چیزی را) گوش کردن
- When they broadcast the news, I listen in.
- وقتی که خبرها را پخش می‌کنند، من گوش می‌دهم.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
verb - intransitive
استماع کردن، پیروی کردن از
verb - intransitive
پذیرفتن
verb - transitive
شنیدن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد listen

  1. verb hear and pay attention
    Synonyms: accept, admit, adopt, attend, audit, auscult, auscultate, be all ears, be attentive, catch, concentrate, eavesdrop, entertain, get, get a load of, give an audience to, give attention, give heed to, hang on words, hark, harken, hearken, hear out, hear tell, lend an ear, mind, monitor, obey, observe, overhear, pick up on, prick up ears, receive, take advice, take into consideration, take notice, take under advisement, tune in, tune in on, welcome
    Antonyms: speak, talk

Phrasal verbs

ارجاع به لغت listen

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «listen» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/listen

لغات نزدیک listen

پیشنهاد بهبود معانی