امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Livelihood

ˈlaɪvlihʊd ˈlaɪvlihʊd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    livelihoods

معنی و نمونه‌جمله

وسیله معاش، معاش، اعاشه، معیشت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- He earns his livelihood by painting.
- او از راه نقاشی امرار معاش می‌کند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد livelihood

  1. noun occupation
    Synonyms: alimentation, art, bread and butter, business, circumstances, craft, employment, game, grind, income, job, keep, living, maintenance, means, nine-to-five, profession, racket, rat race, resources, slot, source of income, subsistence, support, sustenance, thing, trade, vocation, what one is into, work
    Antonyms: entertainment, fun

لغات هم‌خانواده livelihood

ارجاع به لغت livelihood

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «livelihood» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/livelihood

لغات نزدیک livelihood

پیشنهاد بهبود معانی