امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Lodge

lɑːdʒ lɒdʒ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • سوم‌شخص مفرد:

    lodges
  • وجه وصفی حال:

    lodging
  • شکل جمع:

    lodges

معنی و نمونه‌جمله‌ها

منزل، جا، خانه، کلبه، شعبه فراماسون‌ها، انبار، منزل دادن، پذیرایی کردن، گذاشتن، تسلیم کردن، قراردادن، منزل کردن، بیتوته کردن، تفویض کردن، خیمه زدن، به لانه پناه بردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- hunting lodge
- کلبه‌ی شکارچیان
- a caretaker's lodge
- کلبه‌ی سرایدار
- They agreed to lodge us for the night.
- آن‌ها پذیرفتند که برای آن شب به ما جا بدهند.
- The family lodged over a bakery.
- آن خانواده بالای دکان نانوایی مسکن گزید.
- They lodge students.
- آن‌ها دانشجویان را پانسیون می‌کنند.
- the bone which was lodged in her throat
- استخوانی که در گلویش گیر کرده بود
- The event had been lodged in his memory.
- آن رویداد در خاطره‌اش جایگزین شده بود.
- They collected the rent and lodged it in the bank.
- آن‌ها اجاره‌ها را گردآوری کردند و به بانک سپردند.
- to lodge an arrow in a target
- پیکانی را به آماج زدن
- We found two bullets lodged in the table.
- دو گلوله پیدا کردیم که در میز فرو رفته بود.
- to lodge a protest
- اعتراض کردن
- The defendant then lodged an appeal.
- آن‌گاه خوانده، تقاضای فرجام کرد.
- a traditional family with formal authority lodged in the father
- یک خانواده‌ی سنتی که پدر اختیاردار رسمی آن بود
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد lodge

  1. noun cabin; vacation residence
    Synonyms: abode, auberge, burrow, camp, chalet, cottage, couch, country house, den, dormitory, dwelling, gatehouse, haunt, home, hospice, hostel, hostelry, hotel, house, hut, inn, motel, public house, retreat, roadhouse, shack, shanty, shelter, stopover, tavern, villa
  2. verb become fixed or wedged
    Synonyms: abide, catch, come to rest, embed, entrench, fix, imbed, implant, infix, ingrain, install, plant, remain, root, stay, stick
    Antonyms: dislodge, get out
  3. verb stay at temporary residence
    Synonyms: abide, accommodate, bestow, board, bunk, canton, crash, domicile, dwell, entertain, harbor, hole up, hostel, house, locate, nest, park, perch, put up, quarter, rent, reside, room, roost, shelter, sojourn, squat, station, stay, stay over, stop
    Antonyms: leave

ارجاع به لغت lodge

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «lodge» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/lodge

لغات نزدیک lodge

پیشنهاد بهبود معانی