امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Loll

lɑːl lɒl
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - intransitive
لمیدن، لم دادن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- On weekends, he lolls about in pajamas at home.
- در تعطیلات آخرهفته پیژامه می‌پوشد و در خانه لم می‌دهد.
- She spent most of the weekend lolling around on the beach.
- او بیشتر تعطیلات آخرهفته را با لم دادن در ساحل گذراند.
verb - intransitive verb - transitive
بیرون آوردن، آویزان کردن (زبان)
- The girl lolled out her tongue in derision.
- دخترک با تمسخر زبان خود را بیرون آورد.
- a wild dog with its tongue lolling out
- یک سگ وحشی که زبانش آویزان است
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد loll

  1. verb lay sprawled
    Synonyms: bum, dangle, dawdle, droop, drop, flap, flop, goof off, hang, hang loose, idle, laze, lean, loaf, loiter, lounge, recline, relax, rest, sag, slouch, slump, sprawl
    Antonyms: sit up straight

ارجاع به لغت loll

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «loll» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/loll

لغات نزدیک loll

پیشنهاد بهبود معانی