امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Lordly

ˈlɔːrdli ˈlɔːdli
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

adjective adverb
لردوار، شایان لرد، آقا‌وار، بزرگ منش، منیع، مغرور

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- the lordly demeanor of his son
- رفتار بزرگوارانه‌ی پسر او
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد lordly

  1. adjective Exercising authority
    Synonyms: authoritative, commanding, dominant, masterful
  2. adjective Noble
    Synonyms: grand, august, noble, grandiose, dignified, magnificent, majestic, honorable, regal, stately, baronial, imposing, arrogant, magnific, bossy, cavalier, condescending, despotic, dictatorial, domineering, gracious, princely, haughty, royal, imperious, splendid, lofty, magisterial, sublime, masterful, superb, overbearing, proud, snobbish, superior, uppish, uppity
  3. adjective Pompous
    Synonyms: haughty, overbearing, imperious, prideful, supercilious, arrogant, high-and-mighty, insolent, lofty, disdainful, overweening, proud, superior, sniffy, swaggering
    Antonyms: lowly, quiet, humble, menially, modest, humbly

ارجاع به لغت lordly

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «lordly» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/lordly

لغات نزدیک lordly

پیشنهاد بهبود معانی