معنی lore به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

lɔːr lɔː

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun

آموزش، معرفت، دانش، مجموعه معارف و فرهنگ یک قوم و نژاد، فرهنگ نژادی، افسانه هاوروایات قومی، فاصله بین چشم و منقار (یا دماغ) حیوانات

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

- the anatomical lore accepted by all

- دانش کالبدشناسی مورد قبول همگان

- They learned by themselves the lore of hunting.

- آنان پیش خودشان فوت و فن شکار را یاد گرفتند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد lore

noun myths, traditional wisdom

Synonyms: adage, belief, custom, doctrine, enlightenment, erudition, experience, fable, folklore, information, knowledge, learning, legend, letters, mythology, mythos, saga, saw, saying, scholarship, science, superstition, tale, teaching, tradition

ارجاع به لغت lore

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «lore» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/lore

لغات نزدیک lore

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

خاد خارج ازوصف خانه جنبا خانه شطرنج خاورسوی خاکروبه گردآوری کردن خاکسترگر خاکشیر مرتع ختام ختم گزاردن خدمت دوسره خراب نکردنی خرابی تدریجی خراشاندن با آلت زبر خراشاندن پوست خراشنده کردن خراشگذاری خراشیدگی بر پوست درخت خرامشگاه خرخنده کردن خرده زارع خز سمور آبی خزانگر خزدست خزه مردابی خسباندن خسپاندن تخم خسپانگر خشک افتادن خشک انداختن خصوصی کردن خط ترازنما درنمودار خط دو راهی خطاگونه خطگذار