امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Luggage

ˈlʌɡɪdʒ ˈlʌɡɪdʒ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable A2
انگلیسی بریتانیایی سفر بار و بنه، بار سفر (کیف و چمدان و غیره)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- They didn't inspect your luggage at the airport.
- بار سفر شما را در فرودگاه بازرسی نکردند.
- We put our luggage in the trunk of the car before heading to the airport.
- قبل از رفتن به فرودگاه، بار و بنه‌ی خودمان را در صندوق عقب ماشین می‌گذاریم.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد luggage

  1. noun bag, suitcase
    Synonyms: baggage, carry-on, case, fortnighter, gear, impedimenta, paraphernalia, suit bag, things, tote bag, trunk, valise

ارجاع به لغت luggage

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «luggage» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/luggage

لغات نزدیک luggage

پیشنهاد بهبود معانی