امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Machinate

ˈmækʌneɪt ˈmækʌneɪt ˈmækɪneɪt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

adverb
دسیسه کردن، نقشه کشیدن، تدبیر کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد machinate

  1. verb maneuver, plot
    Synonyms: cogitate, collude, come up with, connive, conspire, contrive, design, devise, engineer, finagle, hatch, intrigue, invent, plan, play games, promote, pull strings, scheme, trump up, wangle
    Antonyms: leave alone

ارجاع به لغت machinate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «machinate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/machinate

لغات نزدیک machinate

پیشنهاد بهبود معانی