امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Maculate

American: ˈmækjʊleɪt British: ˈmækjʊleɪt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

verb - transitive adjective adverb
لکه‌دار کردن، آلودن، بی‌عفت کردن، لکه‌دار

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد maculate

  1. verb Spot, stain, or pollute
    Synonyms: defile, tarnish, foul, stain, befoul, sully
  2. adjective Morally blemished; stained or impure
    Synonyms: defiled, blemished, blotched, impure, polluted, speckled, spotted, stained

ارجاع به لغت maculate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «maculate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/maculate

لغات نزدیک maculate

پیشنهاد بهبود معانی