امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Maladjusted

ˌmæləˈdʒʌstɪd ˌmæləˈdʒʌstɪd
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

adjective
ناسازگار، بی‌توافق، دژ سازگار، کژ سازگار
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد maladjusted

  1. adjective maladapted
    Synonyms: abnormal, disturbed, messed up, muddled, neurotic, unfit, unstable

ارجاع به لغت maladjusted

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «maladjusted» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/maladjusted

لغات نزدیک maladjusted

پیشنهاد بهبود معانی