امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Malar

آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun adjective
جانورشناسی وابسته به شقیقه یا گونه، گونه‌ای
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد malar

  1. noun The arch of bone beneath the eye that forms the prominence of the cheek
    Synonyms: zygomatic-bone, cheekbone, zygomatic, malar-bone, jugal bone, os zygomaticum

ارجاع به لغت malar

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «malar» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/malar

لغات نزدیک malar

پیشنهاد بهبود معانی