امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Malefactor

ˈmæləfæktər ˈmæləfæktə
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun
بدکار، تبه‌کار، جانی، جنایت‌کار، جنایت‌آمیز

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد malefactor

  1. noun One who commits a crime
    Synonyms: criminal, felon, convict, culprit, delinquent, rascal, scoundrel, villain, wrongdoer, offender, outlaw, evildoer, transgressor, hellhound, wretch, jailbird, murderer, scamp, lawbreaker, scapegrace, outcast, vagabond, varlet, rapscallion, rogue, ruffian, black-sheep, hoodlum, sinner, larrikin (Australian), tough, rough, rowdy, rounder, bad-egg, knave, holy terror, thug, bum, gorilla, crook

ارجاع به لغت malefactor

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «malefactor» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/malefactor

لغات نزدیک malefactor

پیشنهاد بهبود معانی