امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Manometer

məˈnɑːmɪtər məˈnɒmɪtə
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
فشارسنج، مانومتر (دستگاه سنجش فشار آبگونه‌ها و گازها)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- I need to buy a new manometer for my laboratory experiments.
- برای آزمایش‌های آزمایشگاهی باید فشارسنج جدیدی بخرم.
- The technician used a manometer to measure the pressure of the gas in the tank.
- تکنسین از مانومتر برای اندازه‌گیری فشار گاز موجود در مخزن استفاده کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت manometer

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «manometer» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/manometer

لغات نزدیک manometer

پیشنهاد بهبود معانی