امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Mark Time

آخرین به‌روزرسانی:

معنی

idiom
1- (مشق نظامی) درجازدن 2- (موقتاً) از پیشرفت بازماندن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد mark time

  1. verb wait around
    Synonyms: abide, bide, bide one's time, cool one's heels, pass time, queue up, tread water, wait

ارجاع به لغت mark time

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «mark time» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/mark-time

لغات نزدیک mark time

پیشنهاد بهبود معانی