امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Maturate

ˈmæt͡ʃəˌret ˈmætjʊreɪt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

adverb
رسیدن، بالغ شدن، سرباز کردن (دمل)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- Wait until your boil maturates, then you can press it.
- صبر کن تا کورک برسد، آن‌وقت می‌توانی آن را فشار بدهی.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد maturate

  1. verb To bring or come to full development
    Synonyms: mature, age, grow, develop, senesce, mellow, ripen, get on
  2. verb Ripen and generate pus
    Synonyms: fester, suppurate

ارجاع به لغت maturate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «maturate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/maturate

لغات نزدیک maturate

پیشنهاد بهبود معانی