امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Mechanism

ˈmekənɪzm ˈmekənɪzm
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    mechanisms

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable C1
ساختمان، اجزا متشکل، اجزا

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
- watch mechanism
- اجزای ساعت
noun countable
مکانیسم، طرز کار، ساز و کار
- the mechanism of a clock
- ساز و کار یک ساعت دیواری
- the mechanism of the universe
- نظام جهان
- defense mechanism
- مکانیسم دفاعی
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد mechanism

  1. noun machine, device
    Synonyms: apparatus, appliance, black box, components, contrivance, doohickey, gadget, gears, gimmick, innards, instrument, machinery, motor, structure, system, tool, workings, works
  2. noun means, method
    Synonyms: agency, execution, functioning, medium, operation, performance, procedure, process, system, technique, workings

لغات هم‌خانواده mechanism

ارجاع به لغت mechanism

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «mechanism» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/mechanism

لغات نزدیک mechanism

پیشنهاد بهبود معانی