امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Mellow

ˈmeloʊ ˈmeləʊ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    mellowed
  • شکل سوم:

    mellowed
  • سوم‌شخص مفرد:

    mellows
  • وجه وصفی حال:

    mellowing
  • شکل جمع:

    mellows
  • صفت تفضیلی:

    mellower
  • صفت عالی:

    mellowest

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective adverb
رسیده، نرم، جا افتاده، دلپذیر، مهربان

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- a mellow peach
- هلوی رسیده و نرم
- a mellow Port
- شراب «پورت» کهنه و جاافتاده
- mellow music
- موسیقی ملایم و دلنواز
- the mellow tones of an old violin
- آهنگهای ملایم ویولن قدیمی
- a man of mellow age and wisdom
- مردی جاافتاده و خردمند
- Age and the hardships of life have mellowed him.
- سن و سختی‌های زندگی او را پخته و باتجربه کرده‌است.
- Grapes were mellowing in the sun.
- انگورها زیر آفتاب رسیده‌تر می‌شدند.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد mellow

  1. adjective ripe, mature; softened
    Synonyms: aged, cultured, cured, delicate, developed, dulcet, flavorful, full, full-flavored, fully developed, juicy, matured, mellifluent, mellifluous, melodious, perfect, perfected, rich, ripened, rounded, sapid, savory, seasoned, smooth, soft, soothing, sweet, tuneful
    Antonyms: hard, immature, sour, tart, unripe
  2. verb ripen, mature
    Synonyms: age, arrive, develop, grow, grow up, improve, maturate, milden, mollify, perfect, ripe, season, settle down, soften, sweeten

ارجاع به لغت mellow

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «mellow» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/mellow

لغات نزدیک mellow

پیشنهاد بهبود معانی