معنی membrane به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

ˈmembreɪn ˈmembreɪn

معنی و نمونه‌جمله

noun

پوشه، غشا ، شامه، پرده، پوست، پوسته

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

- The eardrum is a vibrating membrane.

- پرده‌ی گوش شامه‌ی لرزانی است.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد membrane

noun covering layer

Synonyms: film, lamina, leaf, mucosa, sheath, sheet

ارجاع به لغت membrane

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «membrane» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/membrane

لغات نزدیک membrane

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

tie sheep horse road fish bucket chip can leg ice skiing bullet square back board bush gold return